نادر ابراهیمی متولد ۱۴ فروردین ۱۳۱۵، داستاننویس ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینههای فیلمسازی، ترانهسرایی، ترجمه و روزنامهنگاری نیز فعالیت کرد.
نادر ابراهیمی بر اثر ابتلاء به سرطان مغز و تحمل یک دوره طولانی بیماری آلزایمر روز پنجشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۷ در سن ۷۲ سالگی درگذشت و در بهشت زهرا، قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد.
فعالیتهای سیاسی
نادر ابراهیمی، نویسنده و عضو کانون نویسندگان در سن ۱۳ سالگی به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران [نیازمند منبع]پیوست که بارها دستگیری، بازجویی و زندان رفتن را برایش در پی داشت.
پس از تبعید آیت الله خمینی به عراق در سال ۱۳۴۲ و شروع مبارزات سیاسی، بسیاری از بیانیهها و اطلاعیههای سیاسی علیه شاه با قلم نادر ابراهیمی نوشته میشد. جدا از متنهای سیاسی، او موفق شد نظر ناشران را برای چاپ دو داستان «دشنام» و «آسمان در تسخیر کلاغها» که محور آن لزوم مبارزه علیه نظام شاهنشاهی بود، جلب کند.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ مأمور تصفیه و تجدید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شد.
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد
گُل از تو گُلْگونتر
اُمید، از تو شیرین تر.
نمیشود، پاییز
-فضای نمناکِ جنگلیاش
برگهای خستهی زردش-
غمگینتر از نگاه تو باشد.
نمیشود، میدانم، نمیشود آوازی
که مردی روستایی و عاشق
با صدایی صاف
در عماقِ درّه میخوانَد
در شمالِ شمال
رنگینتر از صدای تو باشد
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد.
وَ – صدای شیههی اسبی تنها در ارتفاعِ کوه
وَ – صدای گریهی سردابْرود
– زمانی که تنگهی وَنْدارْبُن را میساید–
وَ – صدای عابرِ پیری که آب میخواهد
به عُمقِ یک سلامِ تو باشد.
شبهنگام
که خستهییم از کار
که خستهییم از روز
که خستهییم از تکرار.
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد.
نمیشود که تو باشی، به مهربانی مهتاب
در آن زمان که روحِ درمندِ ولگردم
بستری میجوید
بالینی میخواهد
تا شاید دَمی بیاساید
نمیشود که تو باشی به مهربانی مهتاب
وَ این روحِ دردمندِ ولگرد
باز هم کوله را زمین نگذارد
و سر را بر زانوی مهربانی تو.
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد
شکوفه از تو شاداب تر
پاییز، از تو غمگینتر.
نمیشود که تو باشی و شعر هم باشد
نمیشود که تو باشی، ترانه هم باشد
نمیشود که تو باشی، گُلدانِ یاس هم باشد
نمیشود که تو باشی، بلور هم باشد
نمیشود که شب هنگام
عِطرِ نگاهِ تو باشد
«محبوبههای شب» هم باشند.
نمیشود که تو باشی، من عاشقِ تو نباشم
نمیشود که تو باشی
دُرست همینطور که هستی
وَ من، هزاربار خوب تر از این باشم
وَ باز، هزاربار، عاشقِ تو نباشم.
نمیشود، میدانم
که بهار از تو سبز تر باشد.
نادر ابراهیمی